سلام علیکم لطفا موارد زیر را بیشتر توضیح بدهید:
1. عدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند. منظور از اهانت با گناه به این شب چیست؟ چگونه در 3 شب نمی توان به ان اهانت کرد ولی در یک شب می شود؟!! 2. ایا ما با دعا کردن در این شب خودمان می توانیم سرنوشت یک ساله خود را رقم بزنیم و انچه می خواهیم از خدا تقاضا کنیم؟ ایا تاثیر دارد در سرنوشت این یک سال یا کاملا از جانب پروردگار است؟ پاسخ از حجت الاسلام شیخ محمد شاهرخ همدانی
سلام علیکم لطفا موارد زیر را بیشتر توضیح بدهید:
1. عدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند. منظور از اهانت با گناه به این شب چیست؟ چگونه در 3 شب نمی توان به ان اهانت کرد ولی در یک شب می شود؟!!
2. ایا ما با دعا کردن در این شب خودمان می توانیم سرنوشت یک ساله خود را رقم بزنیم و انچه می خواهیم از خدا تقاضا کنیم؟ ایا تاثیر دارد در سرنوشت این یک سال یا کاملا از جانب پروردگار است؟
پاسخ از حجت الاسلام شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم
علیکم السلام و رحمة الله
پاسخ سوال اول:
این مطلب بدین معنا نیست که می توان شبی را یافت که احدی در آن گناه نکند بلکه بدین معناست که اگر معین کنند که شب قدر شب نوزدهم است قطعا به خاطر گناهانی که در شب قدر صورت گرفته به طور تعیینی به شب قدر اهانت شده است و همینطور است اگر به طور یقینی و تعیینی بگویند که شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سوم است اما اگر شب قدر مردد بین چند شب باشد اگر در شب نوزدهم گناهانی انجام شود به طور تعیینی به شب قدر اهانت نشده است بلکه به طور غیر معین شب قدر مورد اهانت قرار می گیرد
پس در اینکه در تمام شب ها گناه هست و شب قدر هم خالی از این سه شب نیست نتیجه می گیریم که به هر حال به شب قدر به خاطر گناه اهانت می شود اما اهانت در صورت عدم تعیین از حیث میزان جسارت کمتر است تا اینکه به طور تعیین به شب قدر اهانت شود مانند اینکه انسان خدایی نکرده به والدینش به صورت جمع اهانت کند مثل اینکه بگوید تمام کسانی که در این منزل هستند چنین و چنان هستند یا اینکه به طور خاص فقط به آنها اهانت نماید معلوم است که فرض اول جسارتش کمرنگ تر است تا فرض دوم در اینجا هم مطلب از همین قرار است.
به عبارت فنی تر وعلمی تر ظرف زمانی گناه، دیگر شب قدر نیست بلکه صرف شب است.
پاسخ سوال دوم:
بر اساس آیات و روایات همت انسان و خواست او در سرنوشت او و تقدیر مقدرات موثر است و اصلا فلسفه احیا و عبادت و تقرب و شب زنده داری در شب های سرنوشت ساز قدر برای همین منظور است که عبادت که موجب تصفیه جان و دوری از گناه و گرد و غبار و زنگار دنیا و اوهام آن می شود در این تقدیر موثر است که تفصیل آن در کتب و مطالب زیادی بیان شده است
اما اینکه انسان بیاید عبادت را مقدمه برای هر تقدیری و خواستی قرار دهد این غلط است بلکه احیا و عبادت برای این است که انسان به مقام عبودیت خود برسد و در مقابل پرودگاری که یک سال بر اساس غرور و گردنکشی در مقابل او بوده خاضع و خاشع و تسلیم و مطیع و در نهایت بنده باشد و معلوم است که بنده و عبد دیگر خواستی ندارد خواست بنده خواست مولاست خواست خدای علیم و حکیم باید باشد در واقع مقام عبادت انسان را به مقام عبودیت می رساند و وقتی عبد شد و از در بندگی وارد شد قابلیت این حقیقت را پیدا می کند تا خدا نسبت به او آنچه صلاح و خیر است افاده نماید
عینا مانند مریضی که چون به او ماده بی هوشی می زنند جراح حاذق و طبیب متخصص می تواند آنچه که موجب صلاح و سلامت و عافیت وی است را نسبت به او انجام دهد و در این تقدیر و تدبیر دیگر مزاحمی ندارد تا وقتی مریض هوش است مزاحم عمل جراحی و طبابت است و این باعث می شود که طبیب آنطور که می خواهد نتواند منویات خود را به ظهور برساند
عباد هم در محضر پروردگار عالم مانند بیماران هستند همانطور که امیر المومنین علیه السلام بدان اشاره می فرماید که انتم المرضی و الله رب العالمین کالطبیب
در واقع شب قدر شب تدبیر پرورگار است برای بندگانش به بهترین شکل و ما با عبادت که مرز عبودیت نزدیک می شویم این اجازه را و قابلیت را به او می دهیم این است مراد از نقش ما در تقدیر ما که در واقع این نقش ما این است که این بستر را فراهم می کنیم تا او نقشه اش را پیاده کند نه اینکه نقش ما امر خدا و تدبیر و تقدیر الهی را تعطیل می کند
پس آنچه را که در شب قدر انجام می دهیم باید بر اساس بندگی و عبودیت باشد از نماز و بیداری و مخصوصا صدقه و از همه اینها مهمتر توسل و تقرب به صاحت قدسی امام زمان علیه السلام که هر چه این معنا بیشتر باشد نورانیت ما بیشتر است و زمینه فنای ما را فراهم می نماید