سلام علیکم در مورد شخصیت شیخ محمود شبستری و فرمایشات اولیا در مورد این بزرگوار از شما راهنمایی میخواستم ممنون از زحمات جنابعالی یا علی؛ پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
سلام علیکم در مورد شخصیت شیخ محمود شبستری و فرمایشات اولیا در مورد این بزرگوار از شما راهنمایی میخواستم ممنون از زحمات جنابعالی یا علی
پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم. علیکم السلام و رحمة الله؛ بی شک یکی از اولیای الهی و عرفای کامل که در قرن هفتم می زیسته است را باید حضرت سعدالدّین محمود بن امینالدّین عبدالکریم بن یحیی شبستری (معروف به شیخ محمود شبستری) رضوان الله تعالی علیه برشمرد که بسیاری وی را به صاحب و سرایندۀ «گلشن راز» می شناسند.
در زمان معاصر هیچ عالم ربانی و عارف صمدانی را مشاهده نمی کنید الا اینکه از این شخصیت تجلیل کرده و به اشعار عرفانی و خالص و سالم وی استشهاد جسته است.
از این روی در عظمت شخصیت جناب شیخ از منظر حقیر کافی است که به تعابیر علمای ربانی و عرفای بالله که کلامشان از هر گونه هزل و بیهوده گویی و غلوّ و افراط و تفریط و مخصوصا تعارف خالی است، رجوع کرد که در این میان مخصوصا تعابیر سید الاستاد حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه که مکتوباتشان مملوّ از اشعار جناب شیخ است قابل توجّه و نظر است و مخصوصا حسّاس ترین و عالیترین حالاتشان را در کتاب روح مجرد در قالب این اشعار به مخاطب منتقل می کنند.
حقیر نسبت به کمتر کسی دیده و شنیده ام که حضرت استاد رضوان الله علیه اینچنین از او تجلیل کنند و از او با احترام و تعظیم و تکریم نام برند و آنجا هم که شعری از ایشان نقل می کنند، این معنا دو چندان است و ما هیچگاه ندیدیم و نشنیدیم که کوچکترین تعریضی به ایشان و اشعارش داشته باشند.
حضرت استاد، جناب شیخ را از معاریف عرفا و أکابر حکماء می دانستند و در مکتوبات خود از ایشان به "عارف شهیر و عالیقدر، و کسی که مورد افتخار شیعۀ اثناعشریّه است" نام می برند. (الله شناسى، ج1، ص 163)
از بزرگان دیگری که ارادت تام به ساحت جناب شیخ دارد مرحوم علامه طباطبایی اعلی الله مقامه است که به اشعار توحیدی و عرفانی آن جناب زیاد تمسّک می جستند و از ایشان به "عارف" تعبیر می نمودند و کتاب "گشن راز" ایشان را تجلیل می کردند و کراراً بر اشعار ایشان صِحّه می گذاشتند و در جای جای سخنان و مکتوباتشان بدان استشهاد می نمودند.
حضرت آیت الله آقای حسن زاده آملی حفظه الله نسبت به مقام شیخ و مخصوصا اشعار آبدار ایشان عشق می ورزند و ارادتشان را به ساحت شیخ شبستر در قالب یک شعر بیان داشتند که این شعر را می توان مُبیّن ارادت آقای حسن زاده به مقام کم نظیر جناب شیخ و اشعار آن دانست.چنانچه خودشان در مقدمه شعر چنین مرقوم فرموده اند: در شب 27 رجب 1387 قمری لیله مبعث پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم در شبستر در جوار مزار شیخ عارف محمود شبستری صاحب گلشن راز و پیرش حضرت شیخ بهاء الدین یعقوب که از نسل پاک جناب مالک اشتر، قبرش قبلۀ قبر صاحب گلشن است. به سر بردم و سرودم.
جناب آیت الله حسن زاده در این شعر خودشان را در مقابل مقام شیخ همچون ذرّه ای در برابر خورشید توصیف می کنند و شعرشان را در مقابل اشعار گلشن راز، جز خس و خاشاک نمی دانند. (دیوان آیتالله حسن حسنزاده آملی)
در احوال حضرت شیخ محمود شبستری آمده است که وی در حلّ و فصل مسائل دینی و حِکَمی بسیار دقیق بوده و در آن موضوع مرجعیت و شهرت بسزایی داشته است. طالبان معرفت و علم از اطراف و اکناف به حضورش شتافته و حلّ مجهولات خود را از او درخواست می کردند.
در این میان معروف است که نامه ای از جانب شخصی به نام امیر حسین حسینی سادات هروی بدست شیخ می رسد که حاوی هفده سوال در باب توحید و عرفان و مبانی آن بوده که شیخ ابتدا از نوشتن پاسخ خودداری می کرده اما اصرار حاضران و مصاحبان جناب شیخ مخصوصا اشاره استاد خود بهاءالدین یعقوب تبریزی باعث می شود تا در پاسخ به این سوالات ابیاتی را بسراید و بعدها ابیات دیگری بر آن می افزاید و آن را "گلشن راز" می نامد. همانطور که خودش می فرماید:
پی آن تا شود روشن تر اسرار در آمد طوطی نطقم به گفتار
به عون و فضل و توفیق خداوند بگفتم جمله را در ساعتی چند
دل از حضرت چو نام نامه در خواست جواب آمد به دل کاین گلشن ماست
چو حضرت کرد نام نامه گلشن شود زو چشم دل ها جمله روشن
از آن گلشن گرفتم شمه ای باز نهادم نام آن را گلشن راز
امیر حسینی هروی یکی از مشایخ خراسان بوده که به مکتب عرفانی سهروردیه تعلق خاطر داشته و به همین دلیل زهد ورزی و عرفان را در کنار هم قرار می داده است.
توضیح اینکه: شهاب الدین عمر سهروردی که مهمترین شخصیت مکتب سهروردیه بوده، جزء صوفیان متشرع و زاهدی محسوب می شود که سعی در آمیختن و سازگار ساختن عرفان و تصوف با زهد و رعایت آداب شرعی داشته است. هروی به چنین مکتب عرفانی ای تعلق داشت. وی سوالات منظومش را نزد مشایخ معروف زمانه به خصوص در تبریز فرستاد و در آن ها مشکلات نظری مسائل عرفانی را مطرح کرد. در پاسخ به او ظاهرا پاسخ های گوناگون نگاشته شد اما آنکه از همه شهرت بیشتری یافت و امروزه نیز اهمیت به سزایی دارد پاسخ شیخ محمود شبستری است که گفته اند: "هیچ یک مطبوع طبع شریف (هروی) نمیشود الا از شیخ محمود. (روضه اطهار ص 152)
کتاب گلشن راز که به طور تقریب هزار بیت میشود عبارت است از فهرست موجزی از اصطلاحات و تعبیرات تصوف با توضیحاتی سهل وصریع است که می توان آن را تبیین کننده مبانی عرفانی جناب محی الدین عربی رحمة الله علیه دانست تا جاییکه انسان می تواند در این کتاب کاملا کلمات محیى الدین را ببیند.
به طور کلّی عرفاى بعد از جناب محی الدین همه از او الهام گرفته اند. مولوى، حافظ، شبسترى و امثال اینها همه را می توان شاگردان مکتب محیى الدین دانست. و جالب است بدانید محیى الدین خود شعر هم مى گفته و بعضى شعرهایش هم خیلى عالى است.
مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری رحمة الله علیه درباره این جنبه محی الدین می گویند: اصلًا او یک آدمى است که همانطور که ما مولوى را مىگوییم در قالب شعر نمىگنجد او باز بیشتر در قالب شعر نمىگنجد؛ یک چنین آدم عجیبى است. از جمله یک کتابى، یک عده اشعارى دارد به نام ترجمان الاشواق که خودش همانها را شرح کرده که به نام ذخائر الاعلاق است. (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج 23، ص: 353)
بخش اوّل کتاب گلشن راز قبل از طرح سؤال ها با این شعر عمیق و دلنشین شروع می شود:
بنام آنکـه جان را فکـرت آموخـت چـراغ دل بنـور جـان برافروخـت
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن ز فیضش خاک آدم گشـت گلشن
کتاب گلشن راز در نزد بزرگان چنان اهمیتی دارد که تا به حال بیش از ده شرح از ناحیه اقطاب عرفا بر آن نوشته شده است.
مرحوم مطهری رحمة الله علیه هم از جناب شیخ محمود شبستری به زیبایی یاد می کنند و اشعار وی را عالى ترین قطعات عرفان اسلامى معرفی می کنند و می گویند: شیخ محمود شبسترى، آفریننده منظومۀ عرفانى بسیار عالى موسوم به گلشن راز است. این منظومه یکى از کتب عرفانى بسیار عالى به شمار مىآید و نام سراینده خویش را جاوید ساخته است. شرح هاى زیادى بر آن نوشته شده است. شاید از همه بهتر شرح شیخ محمد لاهیجى (عارف و شاعر قرن نهم) است که چاپ شده است و در دسترس است. (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج14، ص: 575)
از خصوصیات این شرح این است که هر جا که حضرت شیخ محمود درباره انسان کامل و اوصاف وی سخنی به میان می آورد، جناب لاهیجی آن را به مصداق أتمّ و اکمل آن یعنی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف پیوند می زند. مخصوصا آنجا که می سراید:
درآ که در دل خسته توان درآید باز بیا که در تن مرده، روان درآید باز
بیا که فرقت تو، چشم من چنان دربست که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
به پیش آینه دل، هر آنچه می دارم به جز خیال جمالت نمی نماید باز
در اهمیت شخصیت شیخ شبستر و ارزشمندی کتاب گلشن راز همین بس که عارف کامل جناب شاه نعمت الله ولی (متوفی 834 ق) آن را شرح می کنند که به نام «روضه اطهار» مشهور است.
جهت نشان دادن اهمیت کتاب گلشن راز در نزد بزرگان وادی معرفت، ذکر خاطره ای از سالک وارسته و اهل باطن، مرحوم آیت الله میرزا مهدی الهی قمشه ای رحمة الله علیه صاحب ترجمه معرف قرآن کریم، مناسب است که فرزند ایشان نقل می کند:
روزی پدر، که روانش خوش باد مرا گفت: خواهی که تو را هزار درهم زر دهم که هرچندان خرج کنی هیچ کم نشود، بلکه همچنان بر بهای آن بیفزاید؟ گفتم از این خوشتر چیست که به گفته سعدی:
خرم دلی که محبوب از در فرازش آید چون رزق نیکبختان بی منت سؤالی،
فرمود: آن هزار بیت است از عارفی بزرگوار و شاعری کریم النفس، که:
چون از معرفت نور و صفا دید به هر چیزی که دید اول خدا دید؛
شاعری که در همه عمر هیچ قصد گفتن شعر نکرده اما ناگهان طوطی طبعش به گفتار آمده و به یکباره بی تلقین و تکرار در میانه جمع منظومه ای آفریده که از عالم بالا گلشن راز نام گرفته و نیاز اهل دل شده است؛ گلشنی که:
عیون نرگس او جمله بیناست زبان سوسن او جمله گویاست
(مقدمۀ دکتر حسین الهی قمشه ای بر کتاب گلشن راز)
در تتمه خوب است معلوم باشد که این شاعر نامی در قصبه و روستای شبستر در نزدیکی شهر تبریز متولد گشت که طبق بهترین نقل ها در سال ۷۲۰ هجری قمری در سنّی کمتر از چهل سالگی وفات یافته و در همان زادگاهش شبستر مدفون گردید که در جوار مقبره حضرت شیخ، آرامگاه استاد او بهاءالدین یعقوب تبریزی که از اولاد جناب مالک اشتر است، نیز قرار دارد.
شبستر خود، در روزگاران گذشته محل حضور بزرگان و مشایخ صوفیه بوده است. مقبره بسیاری از بزرگان در شبستر و اطراف مزار شیخ محمود شبستری است تا جایی که گفته اند که " سیصد و چهل و چهار تن از اهل الله در میدان شبستر آرمیده اند" (شیخ محمود شبستری، صمد موحد، انتشارات طرح نو، چاپ اول، 1376)
حقیر در سنه 1431 هجری قمری که برای جلسۀ سخنرانی به تبریز دعوت شده بودم، از الطاف این ولیّ الهی این توفیق را پیدا کردم که به مزار حضرت شیخ محمود و استاد بزرگوارش مشرّف و از أنفاس تابناکشان بهره مند باشم که الحقّ مکانی نورانی و با صفا بود که هنوز هم آن آثار در حال توجه به آن جناب باقی است. تغمّده الله بأعلى درجات رضوانه و رزقنا الله من برکاته تربته.