سلام علیکم با توجه به نزدیکی روز قدس سؤالی از محضرتان داشتم. 1. در وصیت نامه علامه طهرانی خواندم که حضور زنان در مراسم تشییع را قبیح دانسته اند و به شدت از ان نهی کردند. میخواستم بدانم این نهی مربوط به تشییع است یا این نحو حضور زنان شایسته نیست. 2. و تکلیف بانوانان در باره شرکت در مراسم راهپیمایی چیست؟ با توجه به نزدیکی راهپیمایی خواهشمندم سریعتر پاسخ دهید. التماس دعا پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
سلام علیکم با توجه به نزدیکی روز قدس سؤالی از محضرتان داشتم. 1. در وصیت نامه علامه طهرانی خواندم که حضور زنان در مراسم تشییع را قبیح دانسته اند و به شدت از ان نهی کردند. میخواستم بدانم این نهی مربوط به تشییع است یا این نحو حضور زنان شایسته نیست. 2. و تکلیف بانوانان در باره شرکت در مراسم راهپیمایی چیست؟ با توجه به نزدیکی راهپیمایی خواهشمندم سریعتر پاسخ دهید. التماس دعا
پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم. علیکم السلام و رحمة الله،
پاسخ به سوال اول: با وجود اینکه: لسان روایات در مورد حضور زنان در اجتماعاتی از قبیل تشییع جنائز نهی است، اما کسی حتی سیدنا الاستاد علامه طهرانی رحمة الله علیه قائل به این نبودند که این نهی، تحریمی است. نهی تحریمی، نهیی مولوی است که می گوید: منهیٌّ عنه، یعنی عملی که مورد نهی واقع شده، حتما باید ترک شود و به عبارت واضحتر دلالت بر حرمت دارد. بنابراین نهی در مورد ما دو معنا می تواند داشته باشد: یا حمل بر نهی تنزیهی می شود که عبارت است از اینکه ترک بهتر از انجام است که همان نهی کراهتی باشد یا اصلا بر ترک، دلالت ندارد بلکه می گوید در انجام آن عمل، فضیلتی برای زن نیست آن الزامی که برای مردان هست برای زنان وجود ندارد و به عبارت دیگر، برای تشییع جنازه فضائل و آثاری در روایات ذکر شده است که آن را مستحب و از حقوق مسلمانان نسبت به دیگران می داند و امر در روایات اگرچه امر استحبابی است اما موجب تکلیف بر مسلمانان است، حال برای تخفیف به زنان این عمل از آنان برداشته شده و تشییع برایشان جایز و مباح است و برایشان تکلیفی ولو استحبابی نمی آورد که در اینجا نهی را به معنای عدم الزام می گیرند.
اکثر فقها قائل به قول دوم هستند، یعنی نهی را دلیل بر عدم فضلیت شرکت زنان در تشییع جنازه دانسته و قائل به جواز هستند، مانند نهی زنان از شرکت در نماز جماعت و نماز جمعه و حضور در مسجد.
شهید مطهری رحمة الله علیه که از قائلین به قول دوّم است، دراینباره می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زنان را از تشییع جنازه منع نکرد گو اینکه آن را هم لازم نشمرد. رسول خدا ترجیح داد زنان در تشییع جنازه شرکت نکنند. در عین حال در موارد خاصى شرکت کردهاند و احیاناً نماز خواند هاند. در روایات ما آمده است که وقتى زینب دختربزرگ رسول اکرم وفات کرد، زهراى مرضیّه سلام اللَّه علیها و زنان مسلمانان آمدند و بر وى نماز خواندند. (وسائل ج 1/ ص 156)
جالب اینجاست که ایشان برای جواز به روایاتی از اهل تسنن که اصلا قائل به حرمت حضور زنان در قبرستانند، استدلال می نمایند و می گویند: از نظر روایات شیعه براى زنان جوان شرکت در تشییع جنازه مکروه است. علماى اهل تسنن (صحیح مسلم ج 3/ ص 47 و صحیح بخارى ج 2/ ص 94 و سنن ابوداود ج 2/ ص 180) از امّ عطیّه نقل کردهاند که گفت: رسول اکرم ما را توصیه کرد که در تشییع جنازه شرکت نکنیم ولى منع نفرمود.. (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، 538)
ولی عده دیگری از فقهاء و محدثین قائل به قول اول هستند یعنی نهی را نهی کراهتی می دانند و در جمع روایاتی که دلالت بر نهی دارد و همچنین روایاتی که فحوای آنان جواز است، می گویند مراد از نهی، کراهت است.
صاحب کتاب گرانسنگ وسائل الشیعه که خود محدّث متبحرى است مىگوید: از مجموع روایات استفاده مى شود که براى زنان رواست که براى مجالس عزا یا براى انجام حقوق مردم یا تشییع جنازه بیرون روند و در این مجامع شرکت کنند، همچنانکه فاطمه علیها السلام و همچنین زنان ائمه اطهار در مثل این موارد شرکت مىکردهاند. پس جمع بین روایات حکم مى کند که روایات منع و نهی را حمل بر کراهت کنیم.
اما سیدنا الاستاد حضرت علامه رحمة الله علیه در مورد شرکت زنان در تشییع، قائل به "کراهت شدید" بودند و علت اینکه این منع در سیره و کلام ایشان اینقدر با شدّت و حدّت بیان شده بدین خاطر است که این عمل را خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانستند نه اینکه قائل به حرمت بوده باشند و الا حقیر در زمان ایشان شاهد بودم که یکی از منسوبین بسیار نزدیک ایشان در تشییع جنازه یکی از اقرباء درجه اولش شرکت کرد.
فرزند دوم علامه در اینباره می نویسند: از جمله امور مذمومه (در مجالس ترحیم) شرکت زنان در مراسم تشییع و تدفین است که از ناحیه اولیای دین به شدّت مردود شده است، و سنّت در اسلام بر خلاف این روش بوده است. امّا متأسّفانه امروزه مشاهده می کنیم که برخلاف سنّت در میان شیعه این مسأله رواج دارد، و خلاف آن بدعت و امری ناصواب شمرده میشود و از اصول مسلّمه معاشرتها و روابط اجتماعی به حساب میآید. روایات در این باب از اولیای دین مورد اتّفاق شیعه و اهل تسنّن میباشد و متأسّفانه آنها در این مسأله به سنّت عمل نموده و ما از قافله عقب ماندهایم؛ و آنگاه خود را تابع و مطیع و شیعه مکتب و سنّت رسول خدا میدانیم! درحالیکه باید خود پیشاپیش همه ملل و اقوام قرار گرفته، پیشتاز عمل به دستورات و مبانی رسول خدا باشیم و نگذاریم که مخالفین و منحرفین از مکتب اهل بیت علیهم السّلام بر ما خرده گیرند و ما را به إعمال سلیقههای شخصی و اِدخال ما لیس فی الدّین متّهم نمایند. کنار گذاردن روش و ممشای رسول خدا و عمل ننمودن به دستورات و احکام و مبانی آن حضرت، و إعمال نظریّه و سلیقه شخصی بر طبق مصالح دنیا و نفس امّاره و خوش آمدن عوام، آخرت را به دنیا فروختن است و خسران را به سعادت و فلاح ترجیح دادن. و به همان اندازه که مخالفین، بر خلاف دستور صریح خدا و رسولش طبق امیال دنیوی و خواست نفس امّاره، عترت و اهل بیت را به کناری نهادند و به دنبال افراد دیگری به راه افتادند و از مسیر حقّ و صراط مستقیم تخطّی نمودند و مشمول سخط خدا و غضب رسول او واقع گردیدند، خدای نکرده اینطور نباشد که ما هم به صرف متابعت از دستور رسول خدا بر قبول ولایت و امامت ائمّه هدی صلوات الله علیهم اجمعین دل خوش نموده و از سنّت آن حضرت در سایر مسائل تخطّی بنمائیم که در هر صورت مخالفت، مخالفت است. و اگر مخالفین بگویند: شما که اینقدر سنگ اتّباع و اطاعت از دستور رسول خدا مبنی بر إمارت و خلافت و ولایت اهل بیتش را به سینه میزنید و آنگاه به سایر دستورات و سنّت او عمل نمیکنید، چه جوابی باید بدهیم؟! (اربعین در فرهنگ شیعه فصل سوّم)
روایات در منع شرکت زنان در تشییع جنازه مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است که می توان آن را در منابعی از فریقین همچون «خصال» ص 585؛ «وسائل الشّیعة» کتاب الطهارة، أبواب صلوة الجنازة، باب 39، حدیث 3؛ و أبواب الدّفن، باب 69، حدیث 3 و 4 و 5؛ و ج 20، کتاب النکاح، أبواب مقدّمات النکاح و آدابه، باب 123، حدیث 1، ص 220؛ «مسند أحمد» ج 5، ص 85، «صحیح البخاری» ج 1، ص 80؛ «صحیح مسلم» ج 3، ص 47؛ «السّنن الکبری» ج 4، ص 63 و ص 77؛ «مجمع الزوائد» ج 3، ص 28؛ «کنز العمّال» ج 16، ص 391، حدیث 45058؛ «الجامع الصغیر» ج 2، ص 462، حدیث 7655 و 7656، مشاهده نمود.
یکی از این روایات که سند بسیار محکمی دارد و در کتب اربعۀ ما ذکر شده، وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله به امیر مومنان علیه السلام است که در قسمتی از آن چنین آمده است: یَا عَلِیُّ لَیْسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ وَ لَا أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ لَا عِیَادَةُ مَرِیضٍ وَ لَا اتِّبَاعُ جَنَازَةٍ وَ لَا هَرْوَلَةٌ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ لَا اسْتِلَامُ الْحَجَرِ وَ لَا حَلْقٌ وَ لَا تَوَلِّی الْقَضَاءِ وَ لَا تُسْتَشَارُ وَ لَا تَذْبَحُ إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ لَا تَجْهَرُ بِالتَّلْبِیَةِ وَ لَا تُقِیمُ عِنْدَ قَبْر...، (منلایحضرهالفقیه ج : 4 ص : 364 ، صدوق، ج 4، ص 364 ، وسائل الشیعه ، بحارالانوار)
در این روایت تکالیفی مثل شرکت در نمازهای جمعه و جماعت، اذان و اقامه، عیادت مریض، تشییع جنازه و مسئولیت قضاوت و برخی از مستحبات حج مانند هروله در سعی و لمس کردن حجرالاسود و حلق و مشورت و بلند گفتن ذکر تلبیه و برخی دیگر از مستحبات از زنان برداشته شده است.
نظر حقیر این است که در آنچه زنان در این روایت و امثال آن نهی شده اند، باید تفکیک قائل شد و نمی توان یک حکم را به طور مساوی به همه سرایت دارد چرا که حتی مواردی در این روایت مانند قضاوت کردن وجود دارد که اصلا قبول آن برای زنان حرام است و موضوعاتی هست که قطعا مباح و بلکه مستحب است مثلا در این روایت بر نهی از زنان بر عیادت مریض نهی شده است؛ آیا می توان گفت: واقعا عیادت از مریض برای زنان کراهت دارد، چه رسد به کراهت شدید؟! پس به قرائنی نمی توان حکم نهی را به همه به یک شکل سرایت داد؛ بلکه باید گفت: نهی نسبت به هر کدام از این موضوعات بر اساس قرائن، یک معنایی دارد.
در یک جمع بندی با توجه به سایر روایات و شرائط و قرائن و از همه مهمتر اقتضائات زمان، نظر حقیر بر این امور است:
حضور زنان در تشییع جنازه مکروه است و البته در مواقعِ ضرورت، مباح است که حضور زنان در برخی موارد در صدر اسلام در قبرستان و تشییع جنازه از موارد ضرورت است و حقیر این مطلب را الآن در سیره فرزندان علامه می بینم.
آیا واقعا حضور مادران شهید در تشییع جنازه فرزندانشان که نشانی از اطمینان قلبی بر اساس دریافت ندای توحید و از یک طرف حکایت از صلابت و حریت و غیرت والای این علیا زنان داشت و از طرفی آب سردی بر آتش توهمات دشمنان و منکران اسلام و قرآن بود را می توان بر کراهت حمل کرد؟
الحق و الانصاف وقتی انسان بر اساس وجدان، حضور زنان مخصوصا نزدیکان به متوفی را در تشییع جنازه ها مشاهده می کند که چطور از داغی که دیده اند، تحملشان را از دست داده و غالبا بی اختیار و مکشوفه شده و با وضعیت نامناسبی از سر و صدا و فریاد و ... همۀ انظار را به سمت خود جلب می کنند و علاوه آن روح عبرت گرفتن از شرکت در تشییع و حضور در قبرستان را که در روایات بسیار به آن تاکید شده است را از بین می برند، حکم می کند که بهتر است زنان در تشییع جنازه شرکت نکنند. که البته نظر سیدنا الاستاد در این مورد بر کراهت شدید بود.
شرکت زنان در نماز جمعه با حفظ شرائط و مصونیت از هرگونه نظر و غرضی، جایز و مباح است که نظر سیدناالاستاد بر کراهت بود؛ البته این موضوع بر اساس حکم ولی فقیه صورت دیگری به خود می گیرد که واضح است.
حضور زنان در نماز جماعت و مساجد مباح است و حتی در برخی موارد نظر بر استحباب می باشد و سیره علامه که همسران رفقا و مخدرات از شاگردان ایشان در طهران برای شرکت در نماز جماعت و استفاده از سخنرانی های ایشان به مسجد قائم علیه السلام می رفتند، به صراحت دلالت دارد که نظر ایشان هم بر همین کیفیت بوده است.
و اما باقی موضوعات از مورد سوال خارج است که دیگر در اینجا به آنها پرداخته نمی شود.
پاسخ به سوال دوم: سیدنا الاستاد در این رابطه، بحث مفصّلی را در جلد اول از انوار ملکوت قرآن ذیل تفسیر آیۀ لَا یُحِبُّ اللَهُ الْجَهْرِ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ، ذکر کرده اند که حقیقتاً ارزنده است و هر جویای حقی را در پیرامون این موضوع بی نیاز می کند که خلاصه آن اینست که: حضور زنان در راهپیمایی و همایش ها و اجتماعات ملی که البته سبقه فرهنگی و اعتقادی دارند، اگر بر اساس یک ضرورت مانند خروج از تحت سلطنت ظلم و خیانت و در مسیر اعتلای پرچم توحید و احیای ارزش های اسلام باشد، نه تنها که ممنوع نیست، بلکه به صراحت و اطلاق این آیه مجاز و حتی واجب است و مساله حتی بالاتر از حضور است بلکه باید صدا را بلند کرد، فریاد کشید و ظلم ها را با زبانی که گویای آن است بیان نمود که عمل فاطمۀ زهرا و زینب کبری سلام الله علیهما بعد از آن وقایع اسفناک از اتمّ مصادیق این جواز و حضور است. و از جمله مصادیق آن، حضور زنان مسلمان و غیور ایران در خیابان ها و فریادشان بر علیه رژیم جانی پهلوی بود. حال صحبت در ادامه راه است که عرض می کنم: آنجا که بر اساس نظر حاکم شرع و ولی فقیه، این حضور و فریاد و صداها لازم باشد و از زنان حضورشان و در صحنه بودنشان درخواست شود، باید حاضر شده و امر ولیّ فقیه را اجابت نمایند؛ البته بدیهی است که باید شرائط امنیت و صیانت زنان مومنه حفظ شود، از اختلاط با مردان جدّاً پرهیز شود، از دسترس عکاسان و فیلم برداران در امان بمانند، از نگاه و تماشای مردان و جوانان که به قصد تماشاکردن می آیند، محفوظ بمانند و از همه مهمتر این راهپیمایی ها تبدیل به یک تفریح خانوادگی و تبرّج و خودنمایی زنان نشود که اگر اینگونه است شرکت جایز نیست. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
بر این اساس بدیهی می نماید که خیلی از این حضورها ضروری و در راستای آن آیه قرآن که مُجوّز حضور اینچنینی زنان است، نباشد؛ مثلا یک روز از طرف فلان تشکل و حزب و گروه فرهنگی یا سیاسی و بدون هیچ ابراز نظری از جانب ولیّ فقیه و صرفا بر اساس یک حرکت خودسر و استنباط سیاسی و جناحی، از مردان و زنان دعوت به تجمّع و راهپیمایی و شعار دادن می گردد، قطعا حضور زنان دیگر در این موارد بر اساس آیه مجوّز ندارد و شرکت در اینجا برای زنان مشکل است. و همینطور است حضور زنان در اجتماعات فرهنگی و یکسری سخنرانی ها که معمولا سوژه های مناسبی هم برای تصویربرداران هستند و متاسفانه در همین برنامه های دینی و فرهنگی بارها دیده می شود که یک خانم و دختر جوان به صورت نمایانی در تلویزیون نمایش داده می شوند و هزاران چشم نامحرم به آن خیره می شوند، آیا واقعا اینها صحیح است؟!
و به قول مرحوم استاد که در همینباره این شعر را خواندند که:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی این ره که تو می روی به ترکستان است.
می فرمودند: در غیر موارد ضروری، اسلام فریاد زنان را نمى پسندد؛ و جَهْر به گفتار سوء را بر آنان روا ندارد؛ و از خانه بیرون ریختن، و تشکیل تظاهرات و میتینگ ها، و دادن شعارها را براى آنان امضاء نمى کند... بلند نمودن زن صداى خود را در شرائط عادى، در میان مردان، در سخنرانیها و شرکت در مجالس و محافل مردان، و یا مجالس و محافلى که در آن زن و مرد وجود دارند؛ خلاف نصوص صریحه وارده در اسلام است . و باید بسیار متوجّه بود که: خداى ناکرده، مبادا ما در راه پیشرفت و تکامل اسلامى خود، گامهایى برداریم که ما را به عقب ببرد؛ و به سوى قهقراء و جاهلیّت بکشاند؛ و به عوض ثمره زیبا و میوه شیرین حیات اسلام که باید بدست آوریم؛ و در سایه درخت پر ثمر آن بیارمیم؛... عزیز من! چشمت را باز کن! گول نخورى... (انوار ملکوت قرآن ج 1 ص 56)