گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


پرسش و پاسخ (طیّ مدارج علمی دانشگاهی منافاتی با سیر الی الله ندارد)

با عرض سلام و احترام خدمت شما کارشناسان محترم .  ان شاءالله امسال بنده قصد دارم که در کنکور دکتری شرکت کنم و ادامه تحصیل بدهم ؛ ولی از این بابت بسیار می‌ترسم که اگر در این مقطع پذیرفته شوم و مشغول و درگیر دروس و مباحث این مقطع بشوم ، نکند خدایی نکرده، آن حس خداجویی و در واقع آن میل و شوق و توفیق در عبادات از بنده سلب شود. چرا که اولا رشته بنده رشته ای غیر دینی است(ریاضی محض، گرایش هندسه) که فعالیت در این رشته مستلزم صرف زمان زیادی از شبانه روز به کارهای عمیق ذهنی و فکری ( و البته غیر الهی) می باشد، از طرفی  بحمدلله و با توفیق و عنایات خدای سبحان و ائمه معصومین علیهم السلام، الان حدود یکسال می‌شود که بنده عاصی،  کمی به خودم آمدم و خصوصا از طریق مطالعه در احوال و آثار عرفای واصل به ویژه حضرت علامه طهرانی (ره)  ، همچنین با مطالعه کتاب شریف  "لقاءالله" جناب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره) حس کردم که باید حرکتی در راستای تهذیب نفس و حرکت به سوی آنچه که حضرت حق می‌پسندد انجام دهم و باز هم به لطف خداوند متعال، تا حدودی توفیق پیدا شد که گامهای کوچکی برداشته شود...] لذا فقط از این بابت می‌ترسم که یک وقت نکند که شیاطین و نفس امّاره، از طریق مشغول کردنم به این مادیات و کثرات و دروس غیر الهی ، مرا از راه به در کنند و خدایی نکرده نه تنها سِیر بنده متوقف شود، بلکه عقب گرد هم کند...

الان چند روزی هست که تردید دارم و دو دل هستم که آیا ادامه تحصیل بدهم، یا اینکه به کاری ساده تر مشغول شوم تا ذهن بنده را خیلی درگیر نکند؟ بسیار متشکرم از وقتی که می‌گذارید و پاسخ های راهگشایی که می فرمائید.

پاسخ از حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

هوالعلیم. علیکم السلام و رحمة الله پاسخ حضرتعالی را در چند بخش عرض می کنم

اول: از برکات دین مبین اسلام زیاده خواهی در علم و دانش است ما در هیچ جای قرآن جز مساله علم و کسب دانش نداریم که پیامبر صلی الله علیه و آله مامور به زیاده خواهی شده باشد آنجا که عرضه می دارد: وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿طه/114﴾ ای پیامبر بگو که خدایا علمم را زیاد کن

تدبر در این کریمه شریفه به این است که شاید در مساله طلب علم در مقابل طلب عبادتت استنکافی از ناحیه نفس انسانی حتی اولیایی الهی بوده باشد لذا خدای متعال می فرماید شما مامور به عبادت نیستید بلکه مامور به عبودیت هستنید و این عبودیت بیش از آن که عبادت بخواهد علم و دانش می خواهد لذا این معنا را می خواهد به پیامبر القاء فرماید و با لفظ بگو امر می کند که بگو و این مطلب را بخواه این گونه امر در جایی بکار می رود که به تعبیر عامیانه چیزی در دهان انسان نمی چرخد لذا خدا نمی فرماید اطلب العلم یا نمی فرماید زیاد طلب علم کند بلکه می فرماید بگو تا برایت جا بیفتد. و همانطور که عرض شد کمال انسان در عبادت نیست در عبودیت است که فرمود: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿طور/56﴾ من جن و انس را خلق نکردم مگر برای رسیدن به مقام بندگی و عبودیت  نمی گوید تا عبادت کنید عبودیت همان مقامی است که حتی ملائکه مقرب الهی از رهیافت به آن عاجزند و الا که اگر هدف از خلق عبادت بود خلقت انسان لغو بود و حق با همان ملائکه بود که وقتی خدای متعال انسان را آفرید زبان به شکایت گشودند که ما که برای تسبیح و عبادت هستیم آنجا که فرمود: وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ... (بقره/30) اما خدای متعال ملائکه را از ادراک مقام عبودیت عاجز می داند چه برسد به وصالش و در جواب می فرماید: قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿بقره/30﴾ من می دانم و شما چه می دانید.

پس مقام طلب علم بالاتر از مقام طلب عبادت است در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرمومنان علیه السلام می فرماید ای علی مردم می خواهند با عبادت به مقام قرب خدا برسند تو با علم و عقلت برس که جلو خواهی زد.

بله قطعا علم چراغ می خواهد نیاز به تهذیب دارد که لازمه اش عبادت و اخلاص و تزکیه باطن است اما آنچه در این مقام در صدد بیان آن بودیم این است که علم را نباید در مقابل عبادت گذاشت بلکه در کنار هم برای رسیدن به عبودیت و کمال و قرب قرار دارد

دوم: استاد ما مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه همانطور که به طلاب علوم دینیه سفارش اکید داشتند که چیزی از علم را فروگزار نکنید و تا آنجا که می توانید درس بخوانید و پیشرفت کنید تا به مدارج عالیه برسید به دانش جویان سایر از علوم هم این سفارش را داشتند یادم هست که برخی از اطباء که از زمره شاگردان سلوکی ایشان بودند چند سالی بود که محضر این عارف را درک می کردند اما در همان مقطع عمومی بسنده کرده بودند ایشان فرمودند که هر کدام طبق علاقه تا جایی که امکانش هست ادامه دهید و متخصص شوید و مقاطع بالاتر را طی کنید و مومن نباید در راهی که می رود به حداقل آن اکتفا کند و در این مساله خدای متعال احدی را استثناء نکرده حتی زنان را که فرمود: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة در گذشته سوادآموزی برای یک گروه مخصوص بود، این اسلام بود که آمد و با صدای رسا اعلان داشت: بر هر مسلمانی واجب است عالِم و دانشمند شود.

آن معنایی را که از مرحوم علامه نقل کردم که تا جایی که جا دارد علم بیاموزید را هم از این روایت می شود استفاده کرد چرا علی القاعده باید می گفت: طلب العلم فریض نه فریضة چرا که طلب مذکر است پس خبر آن هم مذکر باشد پس اینکه گفته فریضة معلوم می شود این "تاء" برای تانیث نیست بلکه برای تاکید است یعنی تا جان دارید علم بیاموزید.

سوم: این معنا که علوم را دو بخش کنیم بگوییم علمی الهی و علمی غیر الهی است به این میزانی که شما بیان کردیدد که اتفاقا اکثریت قشر دینی هم با همین نگاه به آن نظر می کنند ابدا صحیح نیست بله در شرافت علوم قرآنی و وحیانی شکی نیست همانطور که در این شرافت در بخشی از همین علوم امروزی هم نسبت به برخی دیگر وجود دارد اما مراد حقیر تقسیم به الهی و غیر الهی است که باید دید میزان این تقسیم بندی چیست؟

حقیقت مطلب آن است که تمایز علوم به موضوعات علوم است نه اعراض آن مانند استاد و شاگرد و مدرسه و مکان و کتاب و غیره و تمام این عالَم کلمات الله است اگر این کلمات موضوع علمی شد آن علم می شود علم دینی.

به عبارت ساده تر اصل علم ذاتا شرافت دارد چون منسوب به یک عالِم است و آن خداست حالا گاهی منسوب به قول الهی است می شود علم قرآنی گاهی به فعل الهی منسوب است می شود علم فیزیک و شیمی و طبابت گاهی به نسبت افعال الهی منسوب است می شود همین ریاضیات

در حوزه علمیه، قول الله موضوع علم است اما در دانشگاه، فیزیک و غیره فعل خدا موضوع می شود حال سوال اینجاست که آیا قول خدا دینی است و فعل خدا غیر دینی؟

بله تنها اشکال در این است که غالبا کسانی که از قول الله صحبت می کنند توجه دارند اما کسانی که از فعل خدا سخن می گویند توجه ندارند

باز به عبارتی بهتر و روان تر تمام علوم دینی است ما علم غیر دینی نداریم؛ زیرا علم، معرفت جهان است، این یک؛ جهان هم فعل خداست، دو، همانطور که در حوزه های علمیه بررسی فعل امام معصوم که بنده و حجت خداست می‌شود دینی، همانطور در دانشگاه بررسی فعل خدا هم دینی می شود.

اگر پژوهشگر و محقّقی در حوزه وقت خود را صَرف کرده که ببیند وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) چه کارهایی را کرده بحث او بحث دینی است یا نه؟ یقیناً دینی است. این بحث کرده ببیند امام صادق(سلام الله علیه) چه کارهایی کرده، حالا استادی در دانشگاه عمر خود را صَرف کرده ببیند خدا در عالم چه کار کرده، می توان گفت این وقتش را هدر داده و علمش دینی نیست؟

از طرفی دیگر مگر همه احکام دینی ما؛ نظیر وضو و غسل و نماز، امور تعبّدی است. اما خیلی از احکام ما توسلی هستند طوری که اصلا قصد قربت در آنها شرط نیست ولی ما آنها را جزو علوم دینی حساب می کنیم مانند همین غسل های واجب هیچ کدام آنها تعبّدی، مثل نماز و روزه نیستند که اگر کسی قصد قربت نکرده باطل باشد.  دینی بودن، غیر از عبادی بودن است و اگر کاری برابر فعل خدا و دستور خدا بود می‌شود دینی.

البته برخی علوم هستند که اصلا به جهان خارج برنمی‌گردند، مثلا بخش های سینما از همین قبیل است. سینما می‌تواند دینی و غیر دینی باشد، برای اینکه می‌خواهد بحث کند که این شخص چه کار بکند، بحث در این نیست که در عالم چه کاره است؛ ولی فیزیک غیر دینی نیست، شیمی غیر دینی نیست، سپِهرشناسی، نجوم، دریاشناسی، صحراشناسی، معدن شناسی، اینها غیر دینی فرض ندارد، چون همه فعل خداست، اما سینما می‌تواند دینی باشد، می‌تواند غیر دینی باشد، چون بحث در فعل خدا نیست، بحث در فعل این بازیگر است، فعل این هنرمند است که اگر او رل بد را بازی کند، می‌شود غیر دینی، اگر در راستای اصلاح جامعه و تغییر و تحول انسان به سوی کمال هنرمندی کند می‌شود دینی، اما علومی که در دانشگاه ها تدریس می‌شود، چون بحث در نظام هستی است، از دریاشناسی و معدن شناسی تا سپِهرشناسی، همه فعل خداست.

پس تمام علوم الهی هستند از این حیث هیچ فرقی بین علوم نیست چه آنکه در حوزه است چه آنکه در دانشگاه است اما نکته اصلی در این است که این علم در دست چه کسی قرار میگیرد از این حیث علم دینی و غیر دینی می شود دقت فرمودید.

اصلا اینکه درباره علم فرمود: ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾. معلوم می‌شود علم در گوهر ذات خودش پاک است،

اما انحراف علم و غیرنافع بودنش از این جهت است که این انسان است که این پاک را ناپاک و آلوده می‌کند، علم ذاتاً کوثر است؛ حالا تا به دست چه کسی بیفتد، اگر ـ خدای ناکرده ـ به دست نااهل افتاد، این کوثر شفاف زلال را تکاثر می‌کند که به جهنم ‌برود. اگر به دست صالحان افتاد، از این کوثر بهره فراوان می‌برند، علم ذاتاً کوثر است و نور و رحمت است، چون چراغ است.

این را به طبق آیات و روایات و کلام اولیای الهی یقین بگویم که آنجا که دین از علم دینی با آن تقسیم بندی شما ضربه خورده از علوم دانشگاه نخورده است دین را با علم فیزیک که نمی شود به زمین زد دین را به همین قرآن می توان به قهقرا کشاند لذا شما می بینید با قرآن به جنگ امیر مومنان علیه السلام می آیند امروز هم کسانی در دین شبهه می کنند که از دین و لباس دین و علوم این دین مایه می گذارند این همان نگاه ظاهرگرایانه است که مثلا ریش و یقه بسته و عمامه را علامت دین دانستیم و با یک قبضه ریش چه دزدی ها که نشد

خلاصه آنکه: آنچه انسان را نجات می بخشد همین علم است به ضمیمه عمل صالح این انسان را تا عالم بقاء می برد

پس همه علوم تا مادامی که در دل یک انسان صالح باشد علم الهی است چون من عندالله است و چون من عندالله است به فرموده قرآن باقی است پس عالم ربانی و دانشمند الهی هم باقی است.

مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ... (نحل/96) هرچه که نزد شماست از بین می رود یعنی مادی و دنیایی است و هرچه که نزد خداست باقی است یعنی الهی است  

عزیز من از این به بعد این آیه را باید برای تقسیم هر چیزی به الهی و غیر الهی تعریف کرد هر کاری را که انسان انجام می دهد اگر از نزد خداست اگر از خدا ببیند بوی خدا دهد او را نشان دهد امر مخلوقات او را جلو ببرد اراده او باشد می شود الهی اگر از نزد نفس باشد حتی قرآن باشد می شود دنیایی مگر نداریم چه بسا خوانندگان قرآنی که همان آن قرآن آنها را لعنت می کند

یکی از بزرگان می گوید شخصی قرآن می خواند دیدم از دهانش آتش بیرون می آید.

چهارم: راه بندگی و عبودیت و سیر به کمال راه قلب و تزکیه آن است و ربطی به علوم ندارد البته که علوم حوزوی نزدیک تر است و علوم دانشگاهی قدری دورتر ولی آن به جهت علم نیست به جهت آن معنویتی است که در نزد عالمان حوزوی است چون عرض شد توجه به توحید در حوزه بیشتر است که اگر در هر دانشگاهی این ربط به مبدا و توحید و خدا توجه و حفظ شود همان معنویت می آید تهذیب می آید اخلاق و عرفان و ادب می آید آسیب ها کم می شود اما متاسفانه عکس است هرچه بشر به علم دست می یابد بجای اینکه خدا را ببیند خود را دیده است حال شما در رشته خود که علاقه مند هستید حرکت کنید زحمت بکشید اما توجه و ربط خودتان را از دست ندهید همین رساله لقاء الله خوب است رساله لب اللباب را حتما مطالعه کنید کتاب روح مجرد را همینطور و یک برنامه مطالعاتی منظم برای مطالعه کتاب معادشناسی و امام شناسی داشته باشید این دو را باهم جلو ببرید البته زیاده روی هم نکنید خود را خسته و زده نکنید راه را با لذت با شیرینی با بهجت با سبکی و اشتهاء جلو ببرد

حتما تفریح و سفر و ورزش داشته باشید اینها را خدای برای نشاط روح قرار داده است از رفیق و همراه و یک دوستی که همدل و همزبان شماست غفلت نکنید دوست خوب گنج و کیمیاست انشاء الله در موقع ضرورت ازدواج کنید این امر را تاخیر نیاندازید مساله ازدواج می تواند بهترین کمک انسان باشد.

لینک مرتبط 1

لینک مرتبط 2

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.