بر خلاف آنچه تصور می شود دنیا و مال و ثروت عامل انحراف نیست بلکه هر چیزی که موجب استغناء و استقلال نفس گردد زمینه انحراف و تمرّد را ایجاد می نماید که ممکن است این مساله حتی در عبادیّات هم صادق باشد، پس نمی توان هیچ چیزی را به طور مطلق مذموم یا مطلوب شمرد! بلکه خوبی و بدی هر چیزی را باید در ربط آن با عالم توحید و تاثیرش در بندگی انسان مورد سنجش قرار داد؛ مقاله حاضر به یکی از مهمترین جلوه های دنیا یعنی مال و ثروت و جایگاه آن در سیر الی الله اشاره دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
نگاه به مال ثروت در سیر الی الله
منبع: برگرفته شده از سخنرانی های حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
خدای منان در قرآن یکی از زمینه های انحراف و اعوجاج در مسیر زندگی انسان را بی نیازی و استغناء می داند.
می فرماید: کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ (سوره علق : آیه 6 و 7)
(وقتی انسان خود را در بی نیازی و ثروت ببیند، سرکشی و طغیان نموده و از مسیر اعتدال خارج می گردد و منحرف می شود.)
یکی از مصادیق استغناء، ثروت و زیادی مال در دنیا است؛ البته نه به این معنا که هر کس اندوخته و مالی دارد پس سرکش و طاغی است بلکه مطلب این است که بی نیازی زمینه را برای طغیان و انحراف مساعد و هموار می کند و کسانی که در این مرتبه اند بیشتر در معرض خطر قرار دارند.
بارها تجربه کرده ایم که آن وقت هایی که مال کمتری داشتیم حال روحی و صفای دل و محبت قلب بیشتر بوده است. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله همیشه رزق و روزی را به اندازه کفاف در زندگی از خدا طلب می کردند.
ابوالفتح بُستی از شعرای بی نظیر قرن چهارم هجری است که در صنعت تجنیس ید طولایی داشته و هم به فارسی شعر می سروده و هم به زبان عربی و زادگاهش شهر باستانی بُست واقع در شرق سیستان است. (لغتنامه دهخدا)
وی قصید ای دارد به نام قصیده نونیه که اهل فن و ادب آن را از شاهکار های ادبیات عرب می شمردند که بیتی از آن شاهد بر حقیقتی است که آیه ی قرآن بر آن دلالت می کرد می گوید:
هُمَا رَضیِعَا لَبَانٍ حِکمَةٌ وَ تُقَی وَ سَاکِنَا وَطَنٍ مَالٌ وَ طُغیَانٌ
(دو چیز هستند که از یک پستان شیر خوردهاند؛ آن دو، حکمت است و تقوا. و دو چیز است که اهل یک وطن و در یک جا قرار دارند، آن دو، مال است و سرکشی کردن.)
روزى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله با همراهان خود در صحرا عبور مى کرد که به شتربانى گذر کرد، کسى را فرستاد تا از او شیر بخواهد. شتربان گفت : آنچه در سینه شترهاست صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف هاست شام آنهاست . رسول خدا صلى اللّه علیه و آله گفت : خدایا مال و فرزندانش را زیاد گردان!
آنگاه به راه افتادند تا به چوپانى رسیدند. حضرت کسى را فرستاد تا از او شیر بگیرد. چوپان گوسفند را دوشید و هرچه در ظرف داشت در ظرف پیامبر صلى اللّه علیه و آله ریخت و گوسفندى هم براى آن حضرت فرستاد و عرض کرد: همین اندازه نزد ما بود اگر بیشتر هم بخواهید به شما مى دهیم .
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: خدایا او را به اندازه کفاف روزى ده!
یکى از اصحاب عرض کرد: یا رسول اللّه! براى کسى که به شما چیزى نداد دعائى کردى که همه ما آن را دوست داریم و براى کسى که حاجت تو را برآورده ساخت دعائى کردى که همه ما آن را ناخوش مى داریم . رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: آنچه کم و کافى باشد بهتر از زیادى است که دل را مشغول دارد.
از امام صادق علیه السلام روایت است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اینطور دعا می کردند: اللهم ارزق محمدا و آل محمد، و من اءحب محمدا و آل محمد، العفاف و الکفاف
خداوندا! به محمد و آل محمد، و دوستان محمد و آل محمد، عفاف ( در بعد باطنی و اخلاقی ) و کفاف ( در بعد ظاهری و مادی) عطا کن .
همین دعا و بسیاری از روایات که مضمونی مشابه دارند دلالت می کنند بر این که بین عفت و سلامت روحی و باطنی و کفاف و قناعت و به اندازه رفع ضرورت از دنیا و مال دنیا بهره داشتن، ارتباط است
امام صادق علیه السلام فرمود: خداى عز وجل مى فرماید: اگر بر بنده مومنم تنگ گیرم غمگین مى شود در صورتى که این تنگى او را به من نزدیکتر مى سازد و اگر بر بنده مومنم وسعت دهم شادمان گردد، در صورتى که آن وسعت او را از من دورتر مى کند.
مرحوم سیدنا الاستاد علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: اگر کسى علم واقعى و حقیقى به رازقیّت مطلقه حضرت احدیّت داشته باشد هرگز نباید براى تحصیل مال خود را به هلاکت افکند بلکه باید اکتفا نماید به مقدار طلبى که در شرع امر به آن شده، با کمال آرامش خیال و سکون خاطر به قدر وسع براى تحصیل قدر کفاف معیشت خود و عیال خود کوشش کند. امّا اگر براى تحصیل معیشت در غلق و اضطراب افتد و بیش از حدّ معروف تلاش بنماید معلوم مىشود که علم به رازقیّت مطلقه خدا ندارد بلکه علم او به رازقیّت مقیّده بوده است. (رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولى الألباب ص 93)
شکی نیست که تلاش اقتصادی و کار کردن یکی از ضروریات تأمین زندگی و رفاه خانوادگی و مایه سرافرازی و عزّت انسان و وسیله ای برای بهره وری از مال و دارایی در راه انجام نیکویی و ذخیره سازی پاداش های الهی و معنوی تلقی می شود.
امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: هر کس برای بی نیازی از مردم و تلاش برای رفاه خانواده خویش و نیکی کردن به همسایه، به طلب دنیا مال و امکانات زندگی و کسب و کار برخیزد، به روز واپسین، در حالی خدای بزرگ را دیدار می کند، که چهره اش مانند ماه شب چهاردهم می درخشد. (الحیاه ترجمه فارسی، ج 3، ص 209)
حال در جمع بین آنچه تا کنون بیان شد باید بگوییم: مال و ثروتی که از طرف خدا و به خواست خدا و در قالب حدود الهی جمع شود و منطبق با احکام باشد، همراه با خود عافیت و خیر و مصلحت می آورد و بسیار دیده شده افرادی اینچنین تا به آخر در مسیر فلاح و رستگاری و حتی سیر و سلوک الی الله بوده اند.
مال را کز بهر دین باشی حَمول نِعمَ مَالٌ صَالِحٌ خواندش رسول
مال و ثروت وقتی از آفت و دستبرد شیطان در امان است که انسان آن را از خدا بداند و از برای خود در آن ملکیّت و اختیاری نبیند و در هر جایی که خدای متعال و مالک حقیقی آن امر می فرماید مصرف نماید.
امام صادق علیه السلام در حدیث عنوان بصری که خواندن آن و عمل به آن از دستورات اکید مرحوم سیدنا استاد علامه طهرانی اعلی الله مقامه بود می فرمایند: یرون المال مال الله یضعونه حیث امرهم الله به
(عبد خدا و سالک الی الله کسی است که مال را حقیقتا مال خدا بداند و از برای خود ملکیتی نبیند بنابراین آن را در هر جایی که مورد رضای خداست خرج کند.)
مومن واقعی و سالک الی الله نفس خود را به مال و ثروت گره نمی زند تا در چاه طمع و حرص و بخل گرفتار نشود بلکه همواره از قید دنیا و تعلقات آن مخصوصا مال، آزاد است
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
انحرافات بشر از دنیا نیست از ثروت و جمال و قدرت و علم نیست از این است که دنیا را به وجود خود گره می زند که اینجاست که استقلال پیدا کرده که منظور از استغنائی که در قرآن آمده که موجب طغیان است همین امر است.
لذاست که در روایات حبّ دنیا راس خطیئات است نه اصل دنیا.
ابن بطوطه، در سفرنامه اش مى نویسد: در شیراز سه روز بودم و این سه روز در مسجد جامع شیراز ماندم، مردم در این مسجد اعتکاف مى کردند که این مسجد مربوط به ششصد سال قبل است، بعد رفتم بازار شیراز چشمم به دکانى افتاد که یک نفر نورانى اهل تقوى ظاهر الصلاح در آن نشسته قرآن مى خواند، رفتم نزدیک سلام کردم نشستم او هم پذیرایى کرد، گفتم شما اینجا چه مى کنى؟
گفت: من شغلم تجارت است هرگاه مشترى نباشد قرآن مى خوانم، نگاه کن فرشها را عقب زد دیدم قبر است، گفت: این گور خودم است، کنار قبر خودم مىنشینم براى خودم قرآن مىخوانم، قبرم را در مغازهام قرار دادهام که گول دنیا و مال و ثروت را نخورم. (معارفی از قرآن ، تالیف شهید دستغیب ص 287)
در حالات مرحم آقای حاج سید عبد الکریم کشمیری رحمة الله علیه نقل می کنند: به هیچ کس و هیچ چیز وابستگى نداشت، حتى یک ریال. اگر یک ریال پول هم نداشت، یا صد میلیون پول پیشش بود، فرقى برایشان نداشت.
آقاى حسنزاده آملى حفظه الله و میرزا هاشم آملى رحمة الله علیه قسم مى خوردند که آقاى کشمیرى این طور بود که اگر پول پیشش مى گذاشتیم انگار نه انگار. هیچ توجهى به آن نمى کرد نه به مال، نه به دنیا. اگر هیچ پولى نداشت انگار که تمام دنیا مال ایشان است، اصلاً بریده بود.
نقل است معاویه لعنة الله علیه بعد از اینکه حُجر بن عدى آمد و از امیرالمؤمنین علیهالسّلام آن اوصاف را بیان کرد گریه اش گرفت و در همان حال که گریه مى کرد مى گفت: رَحِمَ اللهُ اباتراب! خدا اباتراب را رحمت کند، اگر یک کوه از طلا داشت و یک کوه از کاه، زودتر آن کوه طلا را انفاق مى کرد.
مرحوم سیدنا الاستاد مى فرمودند: معاویه بر طبق فهم خودش دارد این حرف را مى زند، چون پیش معاویه طلا مهمتر از کاه است، و اهمّیّت طلا بیشتر از کاه است، آن وقت این صفت به اصطلاح مُستَحسَنه را که انفاق در راه خدا است، دارد به امیرالمؤمنین نسبت مى دهد، چون برایش طلا مهم است. ولى براى امیرالمؤمنین علیه السلام کاه و طلا یکى است. امیرالمؤمنین به همان دید به طلا نگاه مى کند که به کاه؛ نه اینکه به این بیشتر از او. و در وقتی هم که دارد انفاق م کند بین طلا و کاه برایش فرقی نمی کند. وقتی به طلا نگاه مى کند انگار به کاه دارد نگاه می کند.
مرحوم علامه طهرانی در حالات مرحوم حدّاد رحمة الله علیه می نویسند: چون به نیازمندى مىرسید دست در جیب میکرد و بدون شماره می داد؛ و بعضى اوقات هر چه داشت می داد. (روح مجرد ص 555)
بنابراین کسب و تجارت و مال اگر برای انسان غفلت نیاورد و وی را از سیرش عقب نگذارد و از مسیر حق منحرف نکند بلکه بر صفای قلب بیافزاید و موجب ترحّم قلب بر بی نوایان و درماندگان و محتاجان شود و خلاصه حال نفس را خراب نکند، برای انسان نورانیت می آورد و به فرمایش روایات جزو عبادات محسوب می شود.
چقدر خوب است که والدینی که استعداد فرزندشان را در مسیر کسب و تجارت تشخیص داده اند و ایشان را در این جهت تربیت می کنند از همان ابتدا فرزندان را به احکام کسب و آداب و اخلاق آن آشنا کنند که آنچه که حاصل می شود هم جنبه ظاهری داشته باشد و هم باطنی و نورانیت قلب را فراهم آورد.
در سابق کسبه و تجار قبل از کسب به فراگیری احکام و آداب کسب می پرداختند و کتاب مکاسب شیخ مرتضی انصاری رحمة الله علیه را نزد یک عالم وارسته درس می گرفتند و دکّان و محل کسب خود را با وضو باز می کردند و در ابتدا آیاتی را از قرآن تلاوت می کردند و به ذکر خدا مشغول می شدند.
حال معلوم است مالی که نتیجه چنین کسبی است شفاف و حلال و نورانی است و چه آثاری دارد هم غذای جسم است هم طعام باطن.
اما خیلی مواقع مالی که حاصل می شود نتیجه غفلت است غفلت از خود غفلت از خدا غفلت از مرگ و آخرت. مال و ثروتی است که به درخواست نفس و خواهش های وی است.
مرحوم قاضی رضوان الله تعالی علیه در ضمن نامه ای به مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: تمام خرابی ها که از آن جمله است وسواس و عدم طمانینه، از غفلت است و غفلت کمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهی است و مراتب دیگر دارد که به آن ها ان شاء الله نمی رسید و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخیل ماندن در دنیا . پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید، دائما در فکر مرگ و استعداد لقاء الله تعالی باشید و این است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت.
حاصل حرص و طمع و زیاده خواهی و حبّ دنیاست و ابدا بر اساس رضای خدا نیست چرا که از حدود او تجاوز شده است. مال، مالی است که برای بدست آوردنش از دین و ایمان و تعهدات الهی و انسانی زده شده و به حقوق دیگران از جمله زن و فرزند و غیره تجاوز شده است.
مرحوم آقاى حداد مى فرمودند: خدا به بعضىها مال نمى دهد، خدا به بعضىها مکنت نمى دهد، چون اینها اگر بخواهند به یک مکنت و ثروتی برسند، تحمل ندارند دچار غفلت می شوند و به وضعیت خودشان را فراموش مىکنند، آنوقت به زن و بچه شان ظلم مىکنند.
دل نیست کبوتر چو برخاست نشیند از گوشه ی بامی که پریدیم پریدیم
مالی که آفت است و موجب طغیان می گردد، مالی است که برای به دست آمدنش عبودیت انسان نسبت به خدای متعال و ربطش کمرنگ می شود در عمل نماز می رود، روزه می رود، رعایت احکام سست می شود و شرع توجیه می گردد و بسیاری از روابط و مسایل غیر اخلاقی موجَّه می شود، خلاصه هدف هر وسیله ای را توجیه می کند.
صد حقیقت را بکشتیم از برای یک هوس از پی یک سیب بشکستیم صد شاخه را
وقتی یک کاسب و تاجر مجبور است برای بدست آوردن سودی دروغی ولو به خیال خودش مصلحت آمیز بگوید بداند که این سود و این مال و ثروت آفت سلوک اوست و باید از آن بگذرد.
نعمت های دنیا و سرآمد آن مال و ثروت، بسان آب است و صاحب آن چونان کشتی، که اگر این آب در زیر کشتی بیاید کشتی را به جلو می راند و به ساحل مقصود می رساند اما همین آب اگر در کشتی داخل شود هلاکت کشتی را به دنبال دارد
آب در کشتی هلاک کشتی است آب اندر زیر کشتی پشتی است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم