بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب "یار با یار" (نقش ازدواج در شخصیت سازی فراگیر انسان)
منبع: کتاب "یار با یار" تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
بخش اول : همسرگزینی امری بر اساس نظم آفرینش و مطابق با فطرت و ساختار عقلانی بشر است
دیباچه
هر که مجموع نباشد به تماشا نرود یار با یار سفر کرده به تنها نرود
بایستگی و ضرورت هر چیزی را به میزان نقش آن در سازندگی بشر اندازه گیری می کنند حال وقتی به شخصیت شناسی انسان و عوامل سازنده در آن می نگریم که هم حکم نگهبان وی را دارد هم سازندگی وی را عهده دار است و هم موجب حفظ او از گزندها و آسیب ها می باشد، بیش از هر چیزی جفت گرایی انسان چشمگیر است آنچنانکه تو گویی هر نیازی دیگر را برای رسیدن به این مرتبه دنبال می کند و این نه از سر افراطه گری و خود محوری بلکه بر اساس قانون جهان آفرینش است که نظم و ثبات و کمال در هر چیزی را مرهون جفت بودن او و "قانون زوجیت" می داند. از این روی نیاز انسان به جفت و زوج ضرورتی انکار ناپذیر است.
اما چون گاهی ضرورت ها بر اثر رویکردهای غلط جا بجا شده است نیاز به یادآوری دارد از این روی بر آن شدیم آنچه را که ضروری بودن و حتمی بودن یک حقیقت را آشکار می کند به قلم آوریم.
مقاله پیش روی عهده دار مبانی جفت گرایی و نیاز انسان به همسر برای تکامل در تمام ابعاد زندگی است و مخصوصا این وظیفه را از نگاه علوم الهی و علوم بشری پاسخگو است و به تبیین ضرورت ازدواج و از نگاهی دیگر به آسیب شناسی گریز از قانون زوجیت و مجرد بودن در سه بخش می پردازد که در بخش اول در ضمن چند امر تقدیم حضور می گردد.
امر اوّل: قوانین اسلام بر اساس فطرت است و به صلاح و سلامت انسان می اندیشد
قوانین اسلام از آنجایی که برگرفته از متن قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و معصومین علیهم السلام می باشد، منطبق با فطرت و سرشت انسان است و علم و دانش در عصر امروز به هر مقدار که پیشرفت و تعالی داشته باشد این امر را بیشتر ثابت می کند به عبارتی دیگر می توان گفت پیشرفت علوم و اکتشافات در زمان ما خصوصا علومی از قبیل روانشناسی انسان و جامعه شناسی، گویا وظیفه ای جز اثبات حقانیت قرآن و قوانین و دستورات آن و آنچه دین بدان رهنمون می کند، ندارند.
بنابراین آنجا که علم مُنصف بوده و بر اساس وظیفه خود عمل کرده است و از مصلحت اندیشی ها و ابزارشدن در دست بشرِ فرصت طلب و خود محور در امان مانده است، به آنچه دین اسلام و سایر ادیان به آن تصریح داشتند اقراری صریح می کند که نمونه های آن را امروزه در میان هر اکتشاف و پدیده علمی می توان دریافت تا جایی که دیگر کسی را یارای انکار آن نیست.
امر دوم: حجّت شرعی هم شامل احکام ظاهری و تکلیفی است و هم شامل دستورات الهی و اخلاقی و احکام وضعی است
حجّت شرعی در نزد خدای تبارک و تعالی اعم است از احکام ظاهری مانند واجب و حرام و غیره و بالاتر از آن که عبارت است از احکام باطنی و عرفان عملی و رسیدن به یقین و سیر مدارج عالیه کمال که قرآن بیشتر از آن به تقوا یاد می کند؛ همه اینها عبارت های مختلفی هستند برای بیان منظور و مقصود از خلقت آدمی که طبق فرمایش صریح قرآن رسیدن انسان است به مقام لقاء و معرفت پروردگار که از آن تعبیر به مقام آزادگی و حریت که خواستگاه نهایی بشر است، شده است چیزی که به تاکید قرآن جز در سایه سار بندگی و عبودیت حاصل نمی شود.
حیات و بقای کمالی و ارزشی انسان به تصریح همه اندیشمندان و صاحبان عقل و شعور عبارتست از سلامت قلب او. برای همین است که در قرآن به مساله قلب و یا همان نفس از همه چیز بیشتر توجه شده است
ابوعلی سینا رحمة الله علیه ثابت می کند که حیات انسان و ادراک و شعور او بستگی به قلب و سلامت آن و ادراکات صحیح آن دارد.
احکام ظاهری مانند نماز و روزه و غیره که آنها را به یک سری واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات تقسیم بندی می کنند، احکام تکلیفی هستند به این هدف که حقیقت انسان را که قلب اوست، به رشد کشانده به منزل مقصود برسانند اما ورای این دستورات تکالیف دیگری هست که در رساله های توضیح المسائل اسمی از آنها نیست و چه بسا ترکشان حرام نیست اما هزار هزار واجب به گرد آنها نمی رسد.
به نظر شما فضائل اخلاقی که تمام کمال انسان را تشکیل می دهند از نظر فقاهتی و احکام ظاهری شرعی واجب اند؟ آیا صبر و تواضع واجب است؟ آیا گذشت و احسان واجب است؟ پاسخ آنست خیر، هیچ فقیهی فتوا به وجوب اینها نداده است اما همین صبر به عنوان نمونه، چنان نقشی در کمال انسان دارد که خدای متعال آن را در قرآن حتی بر نماز مقدم داشته است و می فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ. (البقرة: 153)
(اى کسانى که ایمان آوردهاید! از صبر و نماز [در همه امور زندگى] یارى جویید زیرا خدا با صابران است)
براستی ذکر چیست و چه نقشی در زندگی و حیات و کمال ما دارد که نماز مقدمه اوست
إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری. (طه :14)
(منم خداى یکتا که هیچ خدایى جز من نیست، پس مرا (به یگانگى) بپرست و نماز را مخصوصا براى یاد من به پادار)
یا آنجا که ذکر را برتر از نمازی می داند که عمود دین است پس فرمود:
اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ. (العنکبوت : 45)
(اى رسول ما آنچه را که از کتاب آسمانى قرآن بر تو وحى شد بر خلق تلاوت کن و نماز را که بزرگ عبادت خداست به جاى آر، که همانا نماز است که اهل نماز را از هر کار زشت و منکر باز مىدارد و همانا "ذکر" خدا بزرگتر و برتر از حدّ اندیشه خلق است، و خدا به هر چه براى خشنودى او و به یاد او کنید آگاه است)
پس ما دو نوع احکام داریم یکی احکام تکلیفی که محدود است به یکسری از عبادات و معاملات و عقود و یکی احکام وضعی که تمام ابعاد انسان را از نیت و گفتار و رفتار شامل است و فقط محدود به سجاده نماز و مهر و تسبیح و زمان و مکان خاصی نیست، و باید اذعان نمود حجّت شرعی در نزد خدای متعال برای بندگانش در دنیا و آخرت که بر آن اساس هم انسان را آفریده و هم در آخرت از وی محاسبه به عمل می آورد، هر دو را شامل می شود چرا که کمال انسان و رسیدن به هدف از خلقت بستگی به هر دو دارد لذا در قیامت از پلک زدن چشم او تمام آنچه در ذهنش آورده سوال می شود؟ در حالیکه در فقه ظاهری و فقه اصغر ابدا فکر گناه، گناه نیست و حال آنکه در عرفان عملی و فقه برتر ممکن است فکر یک عمل مباح چه رسد به حرام در تخریب نفس و سلامت قلب نقش داشته باشد و آن را از سلوکش باز بدارد.
عزیزی از شاگردان مرحوم حاج شیخ عباس قوچانی (وصی رسمی سلوکی مرحوم قاضی) نقل کرد که روزی با مرحوم قاضی در کوچههای نجف میرفتیم، کودکی سنگی بر تیرآهن نصب شده در کوچه زد و صدایی برخاست. مرحوم قاضی برگشتند و خطاب به شاگردان همراهشان فرمودند: حتی همین قدر صدا در ایجاد خاطره نقش دارد و به سلوک ضرر میرساند.
روزی در محضر سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف بودیم راجع به دقت در محاسبه نفس برای سالکین راه خدا صحبت می کردند بحث به اینجا رسید که «حسنات الابرار سیئات القربین» بعد با صدای رسا و بلند فرمودند:رفقا الآن دارند از گذشته من حساب می کشند که یکی از منسوبین ایشان برای ما بازگو کردند که آقا می فرمودند: این حساب مربوط بوده به ساختن پله ای در مسجد قائم علیه السلام مسجدی که ایشان در طهران در آنجا اقامه نماز و تبلیغ و نشر علوم و معارف اسلام داشتند که برای بعضی از تغییرات بنّایی را استخدام می کنند و برای کار گذاشتن پلّه ای بین علامه و آن بنّا اختلاف نظر واقع می شود از آنجایی که علامه مهندسی خوانده بودند بنابر تخصصی که داشتند نظری می دهند ولی آن بنّا نظر دیگری اعمال می کند؛ علامه فرموده بودند با اینکه حق با من بود و در نهایت نظر من مورد تایید همان بنّا قرار گرفت و به اشتباه خود پی برد، اما الآن دارند از من حساب می کشند که آسید محمد حسین تو چکاره بودی که دخالت کردی و نظر دادی؟!
مرحوم علامه طهرانی می فرمودند: عبارت حَسَناتُ الأبرارِ... مضمون روایتى نیست گرچه حکمى است صحیح و مطلبى است واقعى و حقیقى و در بیان این مطلب کافى است قول حقّ سبحانه و تعالى: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون- إلى قوله- وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ و می فرمودند: گاهی یک خطور ذهنی و نفسی از هزار گناه و حرام بالاتر است.
وظیفه احکام باطنی و یا همان عرفان عملی صیانت از قلب است قلبی که تمام سعادت انسان در گرو اوست و باید جانب احتیاط را در مورد او رعایت کرد.
متاسفانه عده ای احتیاط کاری را در امور ظاهری شرعی بکار می بندند که اتفاقا این بر خلاف مرام و ممشای اهل بیت علیهم السلام و اولیای الهی است و مخصوصا سیدنا الاستاد علامه طهرانی در فتاوای خود به شدت از آن پرهیز داشتند و وسواس و احتیاط کاری در امور ظاهری و عبادی را برای سیر الی الله مضر می دانستند.
خود در اینباره می فرمودند:
شرع مقدّس بناى خود را بر توجّه تامّ به خدا و مراقبت شدید در اخلاق و تزکیه قرار داده است. و در امور ظاهریّه بنا بر «اصالة الطهارة و الحلیّة» و نظائر آن گذارده. و احتیاطات زیاد و بى جا سالک را از توجّه به خدا و سیر تکاملى خود به عالم اطلاق و تجرّد باز مىدارد و دقت کاریهاى خارج از مذاق شرع انسان را در اوهام و وسواس زندانى مىکند، و افکار او را دائماً در این موارد به حرکت آورده و از توجّه و تفکّر و جمعیّت خاطر که اسباب سلوکند به کلى محروم و راه خدا را بر او مىبندد بنابراین احتیاط کارىهاى زیاد از حد در امور شرعی تکلیفی با مذاق شرع ناسازگار است چراکه بناى شریعت غرّا بر این قسم ضیق و تنگى نیست. (اقتباس از رساله سیر و سلوک منسوب به بحر العلوم ص 118 ، پاورقی)
آری، اکثر آیات قرآن و غالب سیره و سنت اهل بیت علیهم السلام به فقه برتر و تقوا و عرفان عملی که همان سیر نفسی و قلبی است معطوف است و الّا که اگر دین را فقط و فقط خلاصه در همین توضیح المسایل کنیم اکثر قریب به اتفاق قرآن و دستورات و سیره پیامبر را باید تعطیل کرد و بیهوده دانست آن هم این توضیح المسایلی که امروزه بیشتر دنبال توجیه المسایلش هستیم.
امر سوم: نظام و ساختار عالم آفرینش در تمام موجودات حتی گیاهان و حیوانات بر اساس جفت بودن و زوجیت است
لذا خدای متعال فرمود: مِن کُلِّ شَىْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ. (صدر آیه 49، از سوره 51: الذّاریات)
و از هر چیز، ما دو جفت (نر و ماده) آفریدیم.
قاعده زوجیت، نه تنها در دنیای انسانها، بلکه در میان تمام کائنات حتی جماداتنیز وجود داشته است و به عنوان یکی از نشانههای تکامل موجودات در سراسر عالم هستی خودنمایی میکند. همچنین، تمامی موجودات از جمله گیاهان، حیوانات و انسانها به دو جنس نر و ماده تقسیم و جمع میان این دو جنس، موجب تداوم نسل و تکثیرو در نهایت کمال آنها شده است.
در عصر نزول
قرآن، مردم با زوجیّت در نخل خرما آشنا بودند، امّا امروزه مشخّص شدهکه مسألهى
زوجیّت
در
عالم عمومیّت دارد، حتى ذرّات جمادات نیز از دو بخش
تشکیل
شده است
اصل زوجیت (از طریق مرکب بودن هر چیزى از هر جوهر و عرض و یا ماده و صورت ) وجود دارد. از ریزترین مواد این عالم گرفته تا درشت ترین آن .همه مى دانیم ریزترین ماده جهان "اتم" نام دارد که همه جهان از ترکیبات گوناگون این ذرات تشکیل شده و اتم در حقیقت همچون آجرى براى ساختمان عظیم کاخ بزرگ عالم ماده است.
هر اتم مرکب از دو جزء است : یکى به نام الکترون (ذرات گردنده اتم ) که بار الکتریسته منفى دارد و دیگرى پروتون (هسته مرکزى اتم ) که بار الکتریسیته مثبت دارد و بر اثر کشش این دو بار مختلف و به اصطلاح ناهمنام ، جاذبه عجیبى بین این دو جنس مختلف حکم فرماست که شباهت شگفت انگیزى به جاذبه جنسى میان دو جنس مخالف را دارد.
یک محقق انگلیسى مى گوید :
در برابر هر جزء از ماده جزئى ضد ماده نیز هست ، در سال 1955 این گفته به تجربه ثابت گردید ، و دانشمندان فیزیک جهان توانستند به وسیله ى ماشین هاى اتم شکن ، هم ضد پروتون را کشف کنند ، وهم ضد نوترون ، و هم ضد ماده را ،و یقین کردند که تشکیلات جهان ضد ماده بمانند تشکیلات جهان ماده است ، و این دو همراه هم مى باشند.
به گفته ى «ماکس پلانگ» فیزیک دان قرن بیستم: هر جسم مادى مرکب است از الکترونها و پروتونها
بنا بر آنچه گفته شد، بر سرتاسر جهان خلفت و نظام آفرینش، امر ازدواج مطابق نظم و حساب خاص و شرایط دقیق انجام مى گیرد و این حقیقتى است که خداوند در چند جاى قرآن در هزار سال قبل از آن پرده نمایی کرد و بیان فرمود:
وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ. (الذاریات : 49)
(و از هر چیزى دو جنس نر و ماده بیافریدیم تا مگر متذکر حکمت خدا شوید)
در آیه 7 سوره شعراء آمده است:
أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَی اْلأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ.
(آیا آنها به زمین نگاه نکردند که چه اندازه در آن از گیاهان جفت (نر و ماده) وپرفایده آفریدیم.)
و در مورد گیاهان می فرماید:
وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ. (الرعد : 3)
(و اوست خدایى که بساط زمین را بگسترد و در آن کوهها برافراشت و نهرها جارى ساخت و از هر گونه میوه یک جفت پدید آورد، شب تار را به روز روشن بپوشاند، همانا در این امور متفکران را دلایلى روشن بر قدرت آفریدگار است)
کارل لینه (1707 ـ 1787م) گیاهشناس معروف سوئدی نظریه خود را مبنی بر وجود نر و ماده در بین همه گیاهان در سال 1731 م ارائه کرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت. اما پس ازمدتی «لینه» توسط ارباب کلیسا توقیف شد و کتابهای او به عنوان کتابهای ضلال اعلام گردید.
حال که صحبت بدین جا کشیده شد مناسب دیدم فلسفه قانون زوجیت را گویا شوم که در حدیثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام نیز به این معنى اشاره شده، آنجا که مىفرماید:
«... وَ بِمُضَادَّتِهِ بَیْنَ الْأَشْیَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَیْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِینَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْجَلَایَةَ بِالْبُهْمَةِ وَ الْجَسْوَ بِالْبَلَلِ وَ الصَّرْدَ بِالْحَرُورِ مُؤَلِّفٌ بَیْنَ مُتَعَادِیَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَیْنَ مُتَدَانِیَاتِهَا دَالَّةً بِتَفْرِیقِهَا عَلَى مُفَرِّقِهَا وَ بِتَأْلِیفِهَا عَلَى مُؤَلِّفِهَا ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون... » (توحید صدوق مطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 130)
(خدای متعال اشیاء جهان را متضاد آفریده، تا روشن شود براى او ضدى نیست، و آنها را با هم قرین ساخته، تا معلوم شود قرینى براى او نیست، نور را ضد ظلمت، و خشکى را ضد ترى، و خشونت را ضد نرمش، و سرما را ضد گرما قرار داده،در عین حال اشیاء متضاد راجمع کرده و موجودات نزدیک بهم را از هم جدا نموده تا این جدایى دلیل بر جدا کننده و آن پیوستگى دلیل بر پیوند دهنده باشد، واین است معنى وَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ.
امر چهارم: انسان نمی تواند از فطرت و ساختار همانگ با نظام آفرینش فاصله گیرد
به طور جدی باید اعتراف کرد که انسان به عنوان فخر موجودات نمی تواند از این قانون گریزی داشته باشد
بنابر این از ضروریات دین اسلام بر اساس فطرت و شاکله انسان دستور به ازدواج است که اگرچه در قالب احکام تکلیفی غیر واجب است اما ضرورتی دارد که هزار واجب به گردش نمی رسد و خدای متعال بر اساس همین قانون و نیاز فطری که تمام کمال انسان در گرو اوست دستور به ازدواج داده است دستوری که صلاح و سلامتی و همه چیز ما در آن بدست می آید دیگر معنا ندارد که گفته شود ما صلاح کار را اینگونه تشخیص دادیم. چون این تشخیص علاوه بر اینکه برتری دادن صلاح بر خواست و اراده و نظر خالق است اعتراف به این است که ما صلاح خود را بر خلاف عقل و منطق و فطرت و دانش تشخیص دادیم و بر آن هم اصرار داریم.
ای عقل تو به باشی در دانش و در بینش یا آنکه به یک لحظه صد عقل و نظر سازد
این مساله مانند این است که شخصی ماشینی را ساخته و او را طوری طراحی و مهندسی کرده است که با بنزین کار کند حال پس از آن که ماشین را ساخت وقتی می خواهد باکش را پر کند از بنزین ماشین زبان درآورد و بگوید بجای بنزین در باک من آب بریز چقدر این مساله مّعجب است؟! این مهندس بیچاره داد می زند و فریاد می کند که من تو را اینگونه طراحی کردم و بر این اساس ساختم چگونه تو که ساخته دست من هستی زبان درآوردی و صلاح خود را بهتر از من تشکیل می دهید؟! وصف ما در آنجایی که صلاح و اراده و ادراکات خود را بر خدا و دستورات و اولیایش برتر می دانیم و بر خلاف عقلانیت و فطرت رفتار می کنیم عینا اینچنین است.
مسیر بندگی و عبودیت همین است که بر اساس فطرت و طبیعت و طرح و نقشه ای که برای ما ترسیم کرده اند حرکت کنیم که به مقصد خواهیم رسید و الا از همه چیز باز می مانیم.
تا عقل و فضل بینی بی معرفت نشینی یک نکته ات بگویم خود را مبین و رستی
رمز موفقیت بزرگان بر این بوده که ندای گدایی سر داده و خود را بر قوانین فطرت و طبیعت بر اساس حکمت و معرفت الهی تطبیق دادند و سر سوزنی تخطی ننمودند
پس تخطی از فرامین الهی سر به سر گذاشتن با طبیعت است که فایده ندارد و به قول الکسیس کارل: قوانین حیاتى و زیستى مانند قوانین ستارگان سخت و بیرحم و غیرقابل مقاومت است.
معمولا ما دو اشتباه داریم اول: اینکه فقط دنیا را می بینیم و تصمیمات و آنچه در نظر می گیریم فقط بر اساس برداشت خود در این دنیاست در صورتی که عوالمی ورای دنیاست که باید آنها را طی کنیم برزخی هست آخرتی هست
دوم: اینکه در همین دنیا مسائل را یک بعدی می بینیم و از بسیاری جوانب دیگر غفلت داریم پس بهترین راهکار اعتماد بر خالق و کسی است که هم حکیم است هم قادر و هم علیم است به تمام مصالح ما در دنیا و آخرت.
این اندیشه افراطى که ازدواج مانع ترقى و تکامل معنوى و اخلاقى انسان است، از نظر قرآن، مردود و مغایر با روش معمول انبیاى الهى دانسته شده است. در قرآن مىخوانیم:
وَ لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ ازْواجاً وَ ذُرِّیَّةً ...
(ای پیامبر ما پیش از تو (نیز) رسولانى فرستادیم و براى آنها همسران و فرزندانى قرار دادیم.)
رسول خدا صلى الله علیه و آله ازدواج را یکى از سنّتهاى خود دانسته، مردم را به پیروى از این روش نیکو فرا مىخواند و کسانى را که از این دستور سرپیچى کنند، از زمره پیروان خود بیرون مىداند همه شنیده ایم که بارها می فرمود:
النِّکاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَیْسَ مِنّى (بحارالانوار، ج 103، ص 220)
(ازدواج، سنّت من است و هر کس از سنّت من سرپیچى کند، از من نیست.)
امیر مؤمنان صلوات اللهعلیه نیز جوانان را به ازدواج توصیه کرده، اهمیّتى را که رسول خدا صلى الله علیه و آله براى آن قائل بود، گوشزد مىکند و مىفرماید:
تَزَوَّجُوا فَانَّ رَسُولَ اللَّهِ صلىاللهعلیهوآله کَثیراً ما یَقُولُ: مَنْ کانَ یُحِبُّ انْ یَتَّبِعَ سُنَّتى فَلْیَتَزَوَّجْ فَانَّ مِنْ سُنَّتِىَ التَّزْویجَ ...
ازدواج کنید. بدرستى که رسول خدا صلى الله علیه و آله بسیار مىفرمود: هر کس دوست دارد از سنّت من پیروى کند، ازدواج نماید، زیرا آن یکى از سنّتهاى من است.
هیچ پدیدهاى به ا ندازه این سنّت حیات بخش، مورد توجه بشر نبوده است، زیرا هم محتوایش بطور کامل با فطرت انسان هماهنگ است و هم موجب رشد و تربیت صحیح قواى طبیعى انسان و ارضاى غرایز و تأمین نیازهاى اصیل او مىشود.
بنابراین شکی نیست که ازدواج، گامى است در مسیر فطرت انسانى است خدای متعال فرمود:
فاطِرُ السَّمَوتِ وَ الارْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوجًا وَ مِنَ الانْعمِ أَزْوجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ. (صدر آیه 11، از سوره 42: الشّورَى)
(خداوند پدید آورنده آسمانها و زمین است. براى شما از جنس خودتان زنهائى را قرار داد. و از چهار پایان نیز جفتهائى را قرار داد.شما را بوسیله ازدواج و تناسل کثرت بخشید)
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
مَنْ احَبَّ انْ یَکُونَ عَلى فِطْرَتى فَلْیَسْتَنَّ بِسُنَّتى وَ انَّ مِنْ سُنَّتىِ النِّکاحَ. ( بحارالأنوار، ج 103، ص 222)
(هر کس دوست دارد که بر فطرت و آیین و مذهبِ همگام با فطرت من باشد، باید به روش و سنت من رفتار کند و یکى از سنّتهاى من ازدواج است.)
سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمایند:
(مردم) اگر بدانند و بفهمند که (ازدواج مبادله و معامله نیست) ، نکاح یعنى عبادت الهى، و سیر در مدارج و معارج کمال انسانى، و ایجاد مثل و خلیفه خداوندى در روى زمین، و زندگى مشترک بر اساس محبت و مودّت و ایثار و تحمّل مشاقّ در راه به ثمر رسانیدن، و پرورش و تربیت اولاد که اعظم از نتائج عالم خلقت است، دیگر صد در صد موضوع عوض مىشود، و به دنبال آن حکم عوض مىشود. (وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام، ص: 65، پاورقی)
پایان بخش اول